در این مقاله که خلاصه ای از کتاب تئوری انتخاب اثر دکتر ویلیام گلاسر بنیانگذار تئوری انتخاب و واقعیت درمانی است به این موضوع میپردازیم که چگونه میتوانیم با تغییر رفتار زندگی خود و خانوادگی خود را بهبود ببخشیم و در زندگی به دستاوردهای بهتری برسیم و شاداب تر زندگی کنیم
ویلیام گلاسر در این کتاب معتقد است که مشکلات روانشناختی، اختلالاتی نیستند که خارج از کنترل ما باشند و ما هیج نقشی در کنترل آن نداشته باشیم. گلاسر ادعا میکند که قربانی و برده دست و پا بسته ژنتیک، محیط و حتی تجربه های خوب یا بد دوران کودکی مان نیستیم. هر چند گذشته ما در اینکه ما الان چگونه انسانی هستیم اثر زیادی و غیر قابل انکاری دارد اما ما هم اکنون می توانیم انتخاب کنیم و رفتارهای داشته باشیم تا نیازها و خواسته های مان را به شیوه ای صحیح و موثر ارضا کنیم و آن انسانی شویم که همیشه دلمان میخواست باشیم. این حرف، حرف زیبایی ست اما آموزشها و تجربه های گذشته ما مانع پذیرش این مفهوم میشود. گلاسر تعریف جدیدی از رفتار دارد و میگوید هر آنچه از ما از زمان تولد تا مرگ سر میزند اسمش رفتار است. همه کارهایی که ما میکنیم به جز رفتار کردن کار دیگری انجام نمیدهیم. اگر حین رانندگی در خیابان های شلوغ یا اتوبانها اس ام اس هم میزنیم و شبکه های اجتماعی خود را در تلفن همراه چک میکنیم این یک رفتار است. و اگر کسی در زندگی مانع ما میشود و ما را عصبانی میکند و ما هم به تلافی با مشت به صورت آن شخص میزنیم و یا به دیوار میکوبیم این هم یک رفتار است. و اگر به نا حق از کار اخراج میشویم و بعد نگران وضعیت مالی و اجاره خانه مان هستیم و احساس غم و افسردگی و درماندگی میکنیم این هم یک رفتار است. گلاسر میگوید همه رفتارهای ما یک رفتار کلی هستند، یعنی از جزئیاتی تشکیل شده اند و از مئولفه هایی دارند. برای درک بهتر این مفهوم گلاسر از تمثیل ماشین استفاده میکند و میگوید رفتار کلی ما مثل ماشین میماند. همانطور که ماشین چهارتا چرخ دارد رفتاری که انجام میدهیم هم چهارتا مئولفه دارد. یک مئولفه به نام فکر کردن THINKING، یک مئولفه به نام عمل کردنACTING، یک مئولفه به نام احساس FEELING، و یک مئولفه به نام فیزولوژی با کارکرد بدن PHYSIOLOGY.
گلاسر معتقد است ما در هر شرایطی در هر موقعیتی در هر محیطی در هر شهری با هر نوع پدر و مادری و با هر نوع شرایط فیزیکی که به دنیا آمده باشیم همیشه بر دوتا چرخهای جلو ماشینمان یعنی بر فکرمان و عمل مان همیشه کنترل مستقیم و مطلق داریم و از طریق کنترل چرخهای جلو همیشه میتوانیم چرخهای عقب یعنی احساس و بدن خود کنترل داشته باشیم.
شاید درک این مفهوم کمی سنگین و سخت باشد. برای فهم بهتر بگذراید مثالی بزنم: اگر ماشینی که در خیابان در حال حرکت است آیا امکان دارد که چرخهای جلو ماشین 80 کیلومتر سرعت برود و چرخهای عقب ماشین 60 کیلومتر سرعت بروند؟ آیا امکان پذیر است که چرخهای جلو ماشین به راست بپیچند و چرخهای عقب به چپ بروند؟ چرخهای جلو به هر سمتی بروند، چرخهای عقب باید به دنبالش حرکت کنند. این یعنی وقتی ما احساس غم داریم چکار میکنیم و چگونه فکر میکنیم که این احساس تغییر کند؟ بنابراین ما تا زمانی که دستانمان روی فرمان ماشین مان نگذاریم و چرخهای جلو یعنی فکر و عمل مان را کنترل نکنیم چرخهای عقب، احساس و بدنمان در اختیار و کنترل ما نخواهد بود. اگر همین الان که احتمالا جایی نشسته اید از شما بخواهم که ده درصد ضربان قلبتان را بالا ببرید، آیا امکان پذیر است، یا اینکه بگویم لطفا” پنچ درصد خوشحالباشید، میتوانید؟ خیر نمیتوانید ولی اگر در همین لحظه عملتان را عوض کنید و بلند شوید و کمی بالا و پایین بپرید، آیا باز هم ضربان قلبتان مانند موقعی هست که روی صندلی نشسته بودید؟ خیر حتما” زیادتر شده است. شما با تغییر دادن عمل خود ضربان قلبتان را بالا بردید با همین تعییر خلقتان دیگر خلق قبلی نیست.
بسباری از مسائل زندگی خارج از کنترل ماست مانند وضعیت اقتصادی، وضعیت سیاسی، این که رئیستان چطور با شما برخورد کند، ما کنترلی روی آن نداریم و بسیاری از آدمهایی که نتوانسته اند از زندگی چیزی را بسازند همشه از مسائلی مینالند که کنترلی روی آن ندارند. اما ما یک حوضه داریم به نام دایره نفوذ و اثر گذاری، که در زندگی می توانیم روی آن اثر بگذاریم مانند کیفیت روابطمان با دیگران و عزیرانمان و با آدمهای مهم زندگی مان. ما اگر رابطهمان را اطرافیانمان خوب کنیم خیلی احساس قشنگتری داریم و جهان هم در را به روی ما باز میکند و انسانهای دارای روابط بهتر هستند که در زندگی به دستاورد های بزرگی میرسند. اما اگر توجهمان را بگذاریم روی مواردی که در کنترل ماست مانند وضعیت سلامتمان مثلا با خوردن غذای سالم و ورزش کردن برای خود ما بسیار مفید خواهد بود. پس اگر صددرصد کنترل را بگذاریم روی قسمتی از زندگی که کنترل بیشتری روی آن داریم و کنترل آن را به دست بگیرم اتفاقا” حوضه نفوذ بیشتری روی زندگی خواهیم داشت. همه کسانی که توانسته اند در زندگی کار مهی انجام دهند و زندگی زیبایی را برای خود خلق کنند روی نقاطی تمرکز کرده اند که توانسته اند کنترل مطلق داشته باشند. این مدلی است که برای من و بسیاری از افراد دیگر کار کرده و من فکر میکنم اگر ما بتوانیم از این مدل استفاده کنیم کنترل بیشتری بر روی زندگی خود خواهیم داشت و بهتر میتوانیم سرنوشت خودمان را رقم بزنیم. اما به سادگی هم باور نکنید و این ایده را امتحان کنید و دفعه بعد که احساس بدی داشتید و ناراحت و عصبانی بودید سعی کنید عملتان را عوض کنید و یک کار دیگری را انجام دهید. همین الان اگر روی صندلی نشسته اید، کمی صافتر بنشینید و اگر خودکار در کنار خود دارید آنرا به صورت افقی در دهان و بین دندانهای خود قرار دهید و اگر ندارید میتوانید از انگشت خود استفاده کنید و لبها را به صورت خنده باز کنید و ده ثانیه به همین حالت بمانید. حالا احساستان تغییر نکرد؟ کمی بهتر نشد؟ اگر عملتان را عوض کنید احساستان هم عوض میشود. این مقاله را به خاطر داشته باشید و تمرین های بیشتری متناسب با خود و روحیه خود طراحی کنید و همیشه از آن استفاده کنید تا اعصابی آرام داشته باشید و شاداب زندگی کنید.
از اینکه وقت گذاشته و این مقاله را مطالعه کردید از شما سپاس گذارم و خوشحال خواهم شد خبرها و نتایج خوب خودتان را پایین همین مقاله در قسمت نظرات با من درمیان بگذارید.
برای شما بهترینها را آرزو دارم و خیلی دوستتون دارم.حامد علی عبدالهی