این مقاله درباره اصولی است که زندگی با آن کار می کند.
زندگی اصولی دارد که اگر آن ها را بدانیم، زندگی بهتر را تجربه میکنیم.
اجازه دهید مقاله را با یک جمله شروع کنیم.به نظر شما جمله زیر درست است یا نادرست:
شما مسئول تمامی تجارب زندگی خود هستید.
اغلب افراد سریع می گویند غلط است.استدلالشان هم این است که خودشان مسبب اتفاقهای زندگیشان نیستند.دقیقا درست است. در زندگی ما مسائل گوناگونی اتفاق می افتد که در ایجاد آن نقشی نداریم.
در این جا نکته ظریفی به کار رفته است. توجه کنید…
جمله می گوید تجارب زندگی و نه اتفاق های زندگی. شما مسئول هر آنچه برایتان اتفاق می افتد، نیستید. اگرچه اغلب می توانید در آن موثر باشید. خیلی چیزها از خوب و بد برایتان اتفاق می افتد آدم که شما روی آن کنترلی ندارید.
مثل: طوفان، سیل، تصادف و بیماری….
این وقایع در زندگی ما رخ می دهد اما این که چه وقتی این رویدادها اتفاق افتاد چگونه به آن واکنش نشان دهیم تجارب زندگی شما میشود یعنی شیوهای که شما و وقایع زندگی را تجربه می کنید. بنابراین شما همواره بر چگونه تجربه کردن زندگی کنترل دارید. اجازه دهید چگونگی عملکرد این فرآیند را مرور کنیم.
مرحله اول: کنش های زندگی است. کنشهای زندگی به طور ساده به معنای اموری است که در زندگی اتفاق می افتد برای سهولت آن را با حرف Xنشان میدهیم رویدادی X اتفاق می افتد که می تواند هر چیزی باشد.
ممکن است ازدواج کنید، طلاق بگیرید، عصبانی شوید، ترفیع بگیرید، یا در یک مسابقه برنده شوید. زندگی فقط یک عمل کننده است تنها چیزی رخ میدهد بعد از آن نوبت شماست.
مرحله دوم: واکنشی است که از خود نشان میدهید. شما به هر آنچه اتفاق می افتد واکنش نشان می دهید. این واکنش یا پاسخ را با حرف Y نشان میدهیم واکنش هیجانی مثل احساس شادی، خشم، ناراحتی ، یا ناکامی باشد. و نیز می تواند واکنش رفتاری باشد شما کاری را انجام دهید یا به طریقه خاصی عمل می کنید. مثل خندیدن، گریه کردن، بالا و پایین پریدن یا مشت کوبیدن به دیوار
اگر از دور نگاه کنید چنین به نظر میرسد که واقعه X به واکنش Y منجر شده است. بنابراین اگر رئیس شما از گزارشتان ایراد می گیرد، ممکن است عصبانی شوید و آن را در سطح آشغال بیندازید. و کمی بعد وقتی واقعه را به کسی تعریف می کنید ممکن است بگویید که رئیسم دیوانه ام کرده است.
بنابراین اینگونه به نظر میرسد که زندگی کنش میکند و شما واکنش می کنید. این چیزی است که در ظاهر به نظر میرسد اما در واقعیت زندگی با سه عامل کار میکند.
عامل اول: زندگی کنش می کند، رئیس ایراد می گیرد.
عامل دوم: شما درباره آنچه رخ داده است شروع به فکر کردن می کنید: او همیشه مرا سرزنش می کند، خیلی ناخوشایند است، وحشتناک است نمیتوانم تحملش کنم.
عامل سوم: با عصبانیت واکنش نشان میدهید و گزارش را پاره می کنید
اکنون با آنچه به خود می گویید واکنش خاص خود را خلق کرده اید. شما گزینه های دیگری هم دارید، میتوانید فکر کنید که بسیار خوب می توانم همین الان، قبل از جلسه متن را تصحیح کنم. می توانید احساس راحتی و آسودگی کنید و مشغول انجام اصلاحات شوید.
بین کنش زندگی و واکنش شما گام واسطه ای وجود دارد که فقط شما می توانید آن را بردارید و همواره این شمایید که آن را انتخاب می کنید. یعنی ابتدا در هر واقعه و رویداد متوجه میشوید که چیزی در زندگیتان رخ داده است. آن گاه دربارهاش فکر می کنید و آن را برای خود معنا می کنید. در این معنا بخشی به وقایع به خود می گویید این برای من چه معنایی دارد؟
بسته به آنکه چه معنایی به واقعه بدهید، واکنش خود را نسبت به آن شکل میدهید و می سازید. بنابراین، این معنا بخشی است که می تواند در تجربه زندگی مشکلات فراوانی برای تان ایجاد کند یا چشم اندازه های مثبت تری را در برابر دیدگان تان بگشاید.
همیشه سعی کنید به صدایی که وقایع را برایت معنا می کند، گوش کنید. برخی اوقات و وقایع را منفی و بی ربط معنا می کند. هنگامی که انتقاد به طور زیادی، عیب جویانه و منفی است آن را نشان کن. زمانی که بیش از اندازه احساسات را درگیر میکند، متوجه اش باش. زمانی که وقایع را بسیار بدتر از آنچه هست برایت معنا می کند، دقت کن. اگر سعی کنی ماهیت این گفتگوی درونی، این تفسیر گر و معنا بخش را که تماماً اختیارش در دست توست تغییر دهی، آنگاه زندگیات تغییر می کند. می توانی واکنش و پاسخ خود را به وقایع زندگی را از طریق نظارت بر افکار و اندیشه هایت کنترل و مدیریت کنی.
یاد بگیر در خصوص زندگی واقع نگر باشی. زندگی همواره مشکلات و دشواری های فراوانی را برایت می آفریند پس آن را همان گونه که هست تعبیر و معنا کن، اما فاجعه سازی نکن.
این را به خاطر داشته باش که زندگی کنش میکند و این تویی که به کنش زندگی واکنش نشان می دهی. اما در این بین تو نسبت به کنش زندگی و معنا و مفهوم آن فکر می کنی. پس از واکنش و عکس العمل خودت به کنش های دائمی زندگی را با انتخاب افکار و معنا بخشی به وقایع، به دقت انتخاب کن.
به گفتگوهای درونی خود نسبت به وقایع خوب گوش کن. این که چطور با خودت حرف میزنی خیلی مهم است. مطمئن شو معقول و منطقی با خودت حرف میزنی. مسئولیت افکار و اندیشه هایت را بپذیر و برای تمام واکنش هایت احساس مسئولیت نشان بده. دست به انتخاب خوب بزن و افکار راهگشا را انتخاب کن. آنگاه زندگی بهتری تجربه می کنی و مطمئن خواهی شد این تویی که تجارب زندگیات را می سازیم.
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام با اینکه مطالب یه ذره سخت بود ،ولی حالمون خوب کرد.
سلام
ممنون از اینکه وقت گذاشتید و مقاله را مطالعه کردید.
پیروز باشید.